سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 11305

  بازدید امروز : 7

  بازدید دیروز : 0

بنام خداوند ایثار وعشق .

 
ساکت می گردد تا سلامت بماند و می پرسد تا بفهمد . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: سرباز عشق ::: سه شنبه 84/5/25::: ساعت 11:54 صبح

سلام

وقتی اصلا حال وبلاگ به روز کردن ندارم .کاری که انجام می دهم به روز کردن وبلاگه.راستی امروز که ولادته رو به تمام شما مبارک باشه می گم و چند هزار جمله مال شماست

آنچه زندگی میبخشد مرگ پس می گیرد

از تلخی بیماری میتوان به شیرینی سلامت پی برد

انسان از پیروزی چیزی یاد نمیگیرد ولی از شکست خیلی چیزها یاد میگیرد

ارزان گران است وگران ارزان

انچه یکی را نوش دیگری را نیش است

خانه روی زن قرار دارد نه روی زمین

حسود تصور میکند اگر پای همسایه اش بشکند او بهتر تواند راه رفت

حیف از کسی که رنج کشد, بهره ناکسی

حتی یک احمق وقتی خاموشی اختیار میکند دانا شمرده میشود

دورتر ایستادن بهتر از معذرت خواستن است

دروغ پیاده راه می رود و رسوایی پرواز میکند

زبان عاقل در قلب اوست وقلب احمق در زبانش

زیر درخت چنار پی سیب نگرد

سه راز خوشبختی عبارت است: از بدی ندیدن, بدی را نشنیدن, بدی نکردن

سرش طاس است ولی برای شانه دعوا میکند

سنگین ترین بار در سفر کیف خالی است

امید نصف خوشبختی است

انسان پشت زبانش مخفی است

در پناه حق

در آرزوی آمدنش


 
نویسنده: سرباز عشق ::: پنج شنبه 84/4/30::: ساعت 7:39 صبح

به نام خداوند ایثار و عشق.

سلام....

خوب امروز درباره ی عشق مطلبی آورده ام  تقدیم به تمام عاشقان انتظار،تا اینکه یک روزی بیاد به تمام مشکلات پایان بده و تقدیم به تمام اونهایی که دنبال شناخت یک عشق واقعی هستند.

عشق یعنی کودک فردای من

عشق یعنی کلبه دل ساختن در قمار زندگی

جان باختن

عشق یعنی سرزمین پاک من

عشق یعنی لحظه بیداد من

عشق  یعنی لیلی و مجنون

عشق یعنی ... شدن

عشق یعنی وامق وعذرا شدن

عشق یعنی مسجد الا قصی من

عشق یعنی چشمهای پر ز خون

درد وغم یکجا به هم آمیختن

عشق یعنی درد های بیشمار

گریه کردن، سوختن، افروختن

عشق یعنی کلبه اسرار

یعنی مخزن الاسرار من


 
نویسنده: سرباز عشق ::: پنج شنبه 84/4/30::: ساعت 7:34 صبح

به نام خداوند ایثاروعشق،بخشنده بی منت،پوشنده هر ذلت...

 

سلام ...

 

چند کلامی با تو دارم اری با تو ،تویی که زندگی توی عصر ماشین ،و

 

ماشینی زندگی کردن خسته ات کرده ، حا لتو یه جورایی برده توی

 

قوطی ،من نا چیز کسی نیستم که بخواهم امید بدهم یا صرفا حرف دل رو

 

 زده باشم اره من با شمایی که خواننده این مطالب هستید، هستم  من

 

این وبلاگ اولم نیست ولی وبلاگهای قبلی من رویک جورایی  ارضا

 

نمی کرد چون یه جورایی قاطی بود ولی از الان تا سا عت عشق می

 

خواهم مطالبی از چنس دریا بنویسم که فقط دل دریایی خودم تازه شود .

 

ببینید من از شما خواننده مدد می گیرم و نظرات و راهنمایهای شما من رو پا بر جا نگه خواهد داشت.خوب من چرا اینقدر حرف می زنم اگه

 

مهلت بدهین عرض خواهم کرد، یک جورایی می خواهم جواب یک از

 

دوستانم رو با این مطلب هم بدهم، این دوست من یک روزی از من

 

سوال کرد که من چه جوره آدمی هستم و می خواست یک جورایی به من

 

 کمک کنه ولی یک چیز بهتری یک قدرتی بهتر من رو نجات داده

 

بود .... ، آره همون ....... که الان خیلی کم میشه بین تمام مردم به

 

تعداد کم اون عشق بالا رو پیدا کرد .حتما متوجه شدید از کی یا چی

 

 صحبت می کنم . همون خدای مهربون و انتقام گیرنده به موقع و بیدار

 

 کننده از خواب غفلت.

 

خوب از زندگی خودم می خواستم برای شما یی که خواننده هستید و اون

 

 دوستم بگم.

خوب از اونجاییکه مسائل زندگی من به خودم مربوطه و اینکه توی اون

 

 برهه از زمان قابل باور نبود و الان توی جامعه ای که الان هستیم یک

 

 چیز همه گیر و عادی شده به شکل اختصار می نویسم.

 

1- از اعتیاد چی می دونید،یک چیز خیلی بد و غول وحشتناک بی شاخ

 و دم .

 

2- از یک زندگی بدون تفاهم پدر و مادر ، و صرفا خورد شدن و له

شدن فرزندان بی گناه این  وسط  چی  می دونید.

 

3- عیاشی و خوش گذرانی های بی مورد ، چی چیزی می دونید.

 

4- شکست یک پدر توی این زندگی و شاهد خورد شدن پدر، چی می دونید.

 

5- از زن بابا چی خوشتون میاد که یک دفعه رخ میده و یک هو ویاد

 

سر مادرتون و اینکه با اون زن بابا اصلا کنار نمی ایید، چی می خواهید بدونید.

 

6- از بزرگ شدن من این وسط و به نوعی تبدیل به یک غول انتقام گیر چی می خواهید بدونید.

 

7- به زندان افتادن اقوامتون و شاهد تا زیر خرخره رفتن اقوامتون و با

 

 سیلی صورت رو سرخ نگه داشتن ، چه چیز هایی می دونید.

 

8- از تلاش خودتون توی این وضعیت برای پیدا کردن یک سر پناه و

 

 پیدا کردن یک چیزی که تو سایه مهربون اون آسایش داشته باشین(حالا عشق مجازی یا عشق معنوی خدای مهربون ) چی ، چی میدونید.

 

خوب شاید فکر کنید من دارم خالی میام شما خواننده اید و هر جور

 

 دوست دارید فکر کنید اما مهم برای من اینست که هم با شما و هم با

 

خودم صادقانه حرف میزنم.

 

خوب تمام اینها رو شاید نمی شد تو یک برهه از زمان تحمل کنم و می

 

 بریدم اما تو سایه اون معشوقی که تا لحظه ای  که من زنده ام اون هوای من رو داره آسان شد.

 

یک حرفی دارم با شما هرکی هستید یا هر جوری زندگی میکنید خدا رو

 

فراموش نکنید و" یادمان باشد که تمام آدمها عاشقند."

 

خوب تمام حرفهای بالا به خودم ربط داره و تمام عواقب اون رو هم می

 

 پذیرم ، زنده باشین تا نمیرید .

 

راستی نظر هاتون فراموش نشه ،اگه وبلاگ دارین من شدیدا تمایل دارم

 

 تبادلی لینک بدهم و دوست جون پیدا کنم.

 

به امید دیدار رویت حاضر غایب

یا حق.


 
نویسنده: سرباز عشق ::: چهارشنبه 84/4/15::: ساعت 8:46 عصر

به نام خداوند ایثار و عشق.بخشنده بی منت.پوشنده هر ذلت

خوب اولین مطلب من هستش امیدوارم لحظات خوبی رو برای شما ایجاد کنم.

آغاز کار با سخنان دکتر علی شریعتی.............

من درکهکشان عشق به توعرضه وتوتنها ستاره ی نورانی این کهکشان عظیم مرا ازرؤیاهای خود ترد کردی وتنها به اعماق کورشده ی کهکشانی فرستادی که راه برعبورهرستاره ی نورانی بسته وخود را ازچشمان او ربودی نمی دانم چه شد که آن عظمت روزهای عشقت وعشقم به پایان رسید وتنها برای من خاطره های چه خوش وتلخ به یادگار دارد وتورا نمی دانم؛ نمی دانم که حتی ذخیره ای ازخاطرات آن روزها درمغزوفکرت باقی است ؛یا نه که دیگرصدا ونبض قلبت را ازمن دریغ می داری به راستی چه پیش می آید که عشقی با آن حرارت وگرمی رو به سردی وفراموشی گذارده و بازیگران این عشق به فرته ی نابودی و فراموشی می روند وتنها خاطرات تلخ وشیرین روزها، خنجربه قلبهای خسته گذارده وحتی با سیب معرفت خنجرنفرت می خوری و کس ازسردرون کهکشانی به آن زیبایی و فروغ خبری ندارد واین تنهایی است که او را می پوساند و به انزوایی می کشاند که هیچ کس را رخصت ورود به آن نمی دهد وروز به روز ولحظه به لحظه ستاره های درونی این کهکشان می میرند وتنها یادی ازاو شاید به جای ماند وتو را نمی دانم که چگونه می توانی آن روزهای شورمرا فروگذاری وحتی با مرگ ستاره ها وکهکشان این زخم خورده درامان باشی ونه عذابی ونه دردی ازعشق برسینه گذاری نمی دانم وفقط این جمله درذهن پتک می کوبد که عشق آمدنی بود نه آموختنی ...

ای بابا نمی خواهم حرفهام کلیشه ای باشه ولی....

نظرات شما من رو خوشحال می کنه.....


 
<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

بایگانی

 

اشتراک