بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 1
به نام خداوند ایثار و عشق
سلام جه کنیم دیگه امشب دو تا آپ دیت داریم یکی مطلب پایین تر از این شعر یکی این شعر:
و تو فقط گفتی
: « پرواز را به خاطر بسپار که پرنده مردنیاست . »مانده ام با یک خانه پر از بوی تو
...نگاهم به هر طرف که می رود تو را می بیند
...جای خالی ات خیلی آزارم می دهد
...آزرده می شوم و دلتنگ
...دلتنگ تو
... دلتنگ حرفهایت ... دلتنگآغوش گرمت
...دلتنگ بوسیدنت حتیآزرده ام از دیدن روزهای تلخ بی تو
بودن و آزرده که می شوم به همه می پرم
تو نیستی و جای تو را هیچ خدایی پر نمی کند
...از تنهایی می ترسم
سایه ای می آید و می رود
... می ترسم بیاید و بماند ...نگاهش نمی کنم
... خودم را مشغول می کنم ... ولم نمی کند ...خانه ی خالی دیوانه ام می کند
...هوایی ام می کند ...روزی هزار بار خودم را دلداری می دهم و باز نمی شود
...کابوس می بینم
...توی خوابهایم نیستی ، تعبیرشان اما
... نمی دانم ...می لرزم
.حس خوب باتوبودن دیگه با من آشنا نیست
شعر خوب از تو گفتن دیگه سوغاتی من نیست
من همونم که یه روزی واسه چشمات خونه ساختم
واسه بوسیدن دستات همه زندگیمُ باختم
توی رودخونه قلبت قایق من رفتنی بود
من از اول می دونستم قایقم شکستنی بود
واسه قلبت صدتا عاشق زیر پنجره ت می خوندم
توی هر شهری که بودی من مسافرت می موندم
اگه بارونی نباشه واسه ریشه ی درختم
تو نیاز تو می مونم تا بباری روی بختم
قامت خوب و قشنگت شده درمون تب من
سفرت بی انتها بود واسه قصه ی شب من
چیز تازه ای ندارم که به پای تو بریزم
دست خوب مهربونی یاورت باشه
... عزیزمبه امید دیدن سبزه زاران
یا حق.